مدح و شهادت امام محمد باقر علیهالسلام
غمگین زمین، گرفته زمان، تیرهگون هواست امروز روز گریه و امشب شب عزاست تا خوشههای بغـض، گـل گریه میدهند از تنـگـنـای سـیـنۀ مـا نـالـهها رهـاست در سوگ آفـتـاب مـدیـنـه، به سـوز و آه با صاحبالـزمان دل ما نیـز هـمنواست داغیسـت سـیـنـهسـوز غـم بـاقـرالعـلوم گر خون بگریَد از غم او آسمان رواست هم وارث تـمـامی اوصاف حـیـدر است هـم مخـزن تـمـامی اسرار مصـطـفاست ذکرش امـیـدبـخـش دلِ هـرچـه نـا امـیـد نامـش شـفـادهـنـدۀ هـر درد بـیدواسـت ای روح آسـمـانی از این داغ جـانگـداز فـریاد خاک امشب تا عـرش کـبـریاست سوزی که قطره قطره تو را آب کرد و سوخت این زهر نیست بلکه همان داغ کربلاست ای جـان مـا فـدای غــم غـربـت بــقــیـع قبرت بقیع نیست که در سینههای ماست امشب هـزار پنـجـره دل گریه میکـنـیم با غـربت بـقـیـع، دل شـیـعـه آشـنـاسـت شمعی به روی تربت پاک تو نیست... آه اینجا مگر نه این که مـزار امام ماست تنها نـه از غـم تو مـدیـنـه عـزا گـرفـت در بارگاه قدس کـنون محـشری بهپاست امشب «خروش»! آن نفس حق که تا سحر دریای گریه را به خروش آورد کجاست؟ |